ضمان دار سلامت شد دل من


ضمان دار سلامت شد دل من

که دار الملک عزلت ساخت مسکن
که دار الملک عزلت ساخت مسکن
امل چون صبح کاذب گشت کم عمر
امل چون صبح کاذب گشت کم عمر
چو صبح صادقم دل گشت روشن
چو صبح صادقم دل گشت روشن
به وحدت رستم از غرقاب وحشت
به وحدت رستم از غرقاب وحشت
به رستم رسته گشت از چاه بیژن
به رستم رسته گشت از چاه بیژن
شدستم ز انده گیتی مسلم
شدستم ز انده گیتی مسلم
چو گشتم ز انده عزلت ممکن
چو گشتم ز انده عزلت ممکن
نشاید بردن انده جز به اندوه
نشاید بردن انده جز به اندوه
نشاید کوفت آهن جز به آهن
نشاید کوفت آهن جز به آهن
دلم آبستن خرسندی آمد
دلم آبستن خرسندی آمد
اگر شد مادر گیتی سترون
اگر شد مادر گیتی سترون
چو حرص آسود چه روزه چه روزی
چو حرص آسود چه روزه چه روزی
چو دیده رفت چه روز و چه روزن
چو دیده رفت چه روز و چه روزن
از آتش طعمه خواهم داد دل را
از آتش طعمه خواهم داد دل را
چو دل خرسند شد گو خاک خور تن
چو دل خرسند شد گو خاک خور تن
ببین هر شام گاهی نسر طائر
ببین هر شام گاهی نسر طائر
به خوان همتم مرغ مسمن
به خوان همتم مرغ مسمن
سلیمان وار مهر حسبی الله
سلیمان وار مهر حسبی الله
مرا بر خاتم دل شد مبین
مرا بر خاتم دل شد مبین
نه با یاران کمر بندم چو غنچه
نه با یاران کمر بندم چو غنچه
نه بر خصمان سنان سازم چو سوسن
نه بر خصمان سنان سازم چو سوسن
نخواهم چارطاق خیمهٔ دهر
نخواهم چارطاق خیمهٔ دهر
وگر سازد طنابم طوق گردن
وگر سازد طنابم طوق گردن
مرا یک گوش ماهی بس بود جای
مرا یک گوش ماهی بس بود جای
دهان مار چون سازم نشیمن
دهان مار چون سازم نشیمن
جهان انباشت گوش من به سیماب
جهان انباشت گوش من به سیماب
بدان تا نشنوم نیرنگ این زن
بدان تا نشنوم نیرنگ این زن
مرا دل چون تنور آتشین شد
مرا دل چون تنور آتشین شد
از آن طوفان همی بارم به دامن
از آن طوفان همی بارم به دامن
در این پیروزه طشت از خون چشمم
در این پیروزه طشت از خون چشمم
همه آفاق شد بیجاده معدن
همه آفاق شد بیجاده معدن
اگر نه سرنگونسارستی این طشت
اگر نه سرنگونسارستی این طشت
لبالب بودی از خون دل من
لبالب بودی از خون دل من
من اندر رنج و دونان بر سر گنج
من اندر رنج و دونان بر سر گنج
مگس در گلشن و عنقا به گلخن
مگس در گلشن و عنقا به گلخن
عجب ترسانم از هر ماده طبعی
عجب ترسانم از هر ماده طبعی
اگرچه مبدع فحلم در این فن
اگرچه مبدع فحلم در این فن
لگامم بر دهان افکند ایام
لگامم بر دهان افکند ایام
که چون ایام بودم تند و توسن
که چون ایام بودم تند و توسن
زبان مار من یعنی سر کلک
زبان مار من یعنی سر کلک
کزو شد مهرهٔ حکمت معین
کزو شد مهرهٔ حکمت معین
کشد چون مور بر کژدم دلان خیل
کشد چون مور بر کژدم دلان خیل
که خیل مور، کژدم راست دشمن
که خیل مور، کژدم راست دشمن
نبینی جز مرا نظمی محقق
نبینی جز مرا نظمی محقق
نیابی جز مرا نثری مبرهن
نیابی جز مرا نثری مبرهن
نیازد جز درخت هند کافور
نیازد جز درخت هند کافور
نیریزد جز درخت مصر روغن
نیریزد جز درخت مصر روغن
نه نظم من به بیت کس مزور
نه نظم من به بیت کس مزور
نه عقد من به در کس مزین
نه عقد من به در کس مزین
نه پیش من دواوین است و دفتر
نه پیش من دواوین است و دفتر
نه عیسی را عقاقیر است و هاون
نه عیسی را عقاقیر است و هاون
ضمیر من امیر آب حیوان
ضمیر من امیر آب حیوان
زبان من شبان واد ایمن
زبان من شبان واد ایمن
کبوتر خانهٔ روحانیان را
کبوتر خانهٔ روحانیان را
نقط های سر کلک من ارزن
نقط های سر کلک من ارزن
سفال نو شود گردون چو باشد
سفال نو شود گردون چو باشد
عروس خاطرم را وقت زادن
عروس خاطرم را وقت زادن
برای قحط سال اهل معنی
برای قحط سال اهل معنی
همی بارم ز خاطر سلوی و من
همی بارم ز خاطر سلوی و من
اگر ناهید در عشرتگه چرخ
اگر ناهید در عشرتگه چرخ
سراید شعر من بر ساز ارغن
سراید شعر من بر ساز ارغن
ببخشد مشتری دستار و مصحف
ببخشد مشتری دستار و مصحف
دهد مریخ حالی تیغ و جوشن
دهد مریخ حالی تیغ و جوشن
ازین نورند غافل چند اعمی
ازین نورند غافل چند اعمی
بر این نطقند منکر چند الکن
بر این نطقند منکر چند الکن
ازین مشتی سماعیلی ایام
ازین مشتی سماعیلی ایام
وزاین جوقی سرابیلی برزن
وزاین جوقی سرابیلی برزن
همه قلب وجود و شولهٔ عصر
همه قلب وجود و شولهٔ عصر
نعایم وار آتش خوار و ریمن
نعایم وار آتش خوار و ریمن
همه چون دیگ بی سر زاده اول
همه چون دیگ بی سر زاده اول
کنون سر یافته یعنی نهنبن
کنون سر یافته یعنی نهنبن
چون موسیجه همه سر بر هواکش
چون موسیجه همه سر بر هواکش
چو دمسیجه همه دم بر زمین زن
چو دمسیجه همه دم بر زمین زن
همه بی مغز و از بن یافته قدر
همه بی مغز و از بن یافته قدر
که از سوراخ قیمت یافت سوزن
که از سوراخ قیمت یافت سوزن
عمود رخش را سازند قبله
عمود رخش را سازند قبله
نهند آنگاه تهمت بر تهمتن
نهند آنگاه تهمت بر تهمتن
حدیث کوفیان تلقین گرفته
حدیث کوفیان تلقین گرفته
به اسناد و بقال و قیل و عن عن
به اسناد و بقال و قیل و عن عن
لقبشان در مصادر کرده مفعول
لقبشان در مصادر کرده مفعول
دو استاد این ز تبریز آن ز زوزن
دو استاد این ز تبریز آن ز زوزن
فرنجک وارشان بگرفته آن دیو
فرنجک وارشان بگرفته آن دیو
که سریانی است نامش خرخجیون
که سریانی است نامش خرخجیون
نداند طبع این حاشا ز حاشا
نداند طبع این حاشا ز حاشا
نداند فهم آن بهمن ز بهمن
نداند فهم آن بهمن ز بهمن
یکایک میوه دزد باغ طبعم
یکایک میوه دزد باغ طبعم
ولیک از شاخ بختم میوه افکن
ولیک از شاخ بختم میوه افکن
مرا در پارسی فحشی که گویند
مرا در پارسی فحشی که گویند
به ترکی چرخشان گوید که سن سن
به ترکی چرخشان گوید که سن سن
چو من لاحول کردم طاعنان را
چو من لاحول کردم طاعنان را
به گرد من کجا یارند گشتن
به گرد من کجا یارند گشتن
نه من دنبالشان دارم به پاسخ
نه من دنبالشان دارم به پاسخ
نه جنگ حیز جوید گیو و بهمن
نه جنگ حیز جوید گیو و بهمن
ز تف آه من آن دید خواهد
ز تف آه من آن دید خواهد
که از آتش نبیند هیچ خرمن
که از آتش نبیند هیچ خرمن
که با فیل آن کند طیر ابابیل
که با فیل آن کند طیر ابابیل
که نکند هیچ غضبان و فلاخن
که نکند هیچ غضبان و فلاخن
تب ربع آمد ایشان را که نامم
تب ربع آمد ایشان را که نامم
به گرد ربع مسکون یافت مسکن
به گرد ربع مسکون یافت مسکن
عجب نه گر شب میلاد احمد
عجب نه گر شب میلاد احمد
نگون سار آمد اصنام برهمن
نگون سار آمد اصنام برهمن
توئی خاقانیا سیمرغ اشعار
توئی خاقانیا سیمرغ اشعار
بر این کرکس شعاران بال بشکن
بر این کرکس شعاران بال بشکن
دهان ابلهان دارند، بر دوز
دهان ابلهان دارند، بر دوز
بروت روبهان دارند، برکن
بروت روبهان دارند، برکن
برای آنکه خرازان گه خرز
برای آنکه خرازان گه خرز
کنند از سبلت روباه درزن
کنند از سبلت روباه درزن
چو شیر از بهر صید گاو ساران
چو شیر از بهر صید گاو ساران
لعاب طبع گرداگرد می تن
لعاب طبع گرداگرد می تن
وفا اندک طلب زین دیو مردم
وفا اندک طلب زین دیو مردم
جفا بسیار کش زین سبز گلشن
جفا بسیار کش زین سبز گلشن
به درگاه رسول الله بنه بار
به درگاه رسول الله بنه بار
که درگاه رسول اعلا و اعلن
که درگاه رسول اعلا و اعلن
مراد کاف و نون طاها و یاسین
مراد کاف و نون طاها و یاسین
که عین رحمت است از فضل ذوالمن
که عین رحمت است از فضل ذوالمن
به دستش داده هفت ایوان اخضر
به دستش داده هفت ایوان اخضر
کلید هشت شادروان ادکن
کلید هشت شادروان ادکن